تحمل بی کسیام به خاطر تو بود و بس
همیشه دل وا پسیام به خاطر تو بود و بس
قسم به مشکیه چشات که دل رو آتیش میزنه
شکستن هرم نگام به خاطر تو بود و بس
بازم رو شونه ی غزل اشک میریزم به یاد تو
غروب غمگین شبام به خاطر تو بود و بس
اینو بدون هر جا برم دلو پیشت جا می زارم
شعرهای سرخ و آشنام به خاطر تو بود و بس
یکی صداشو می فروشه تا که ازم دل بخره
بعد میزاره پیغام برام به خاطر تو بود و بس
بهم میگه بی معرفت دوست دارم قد خدا
اگه من کسی رو نمی خوام به خاطر تو بود و بس
هیچ کسی قد من تورو دوست نداره
خوب میدونی همه عمر رنگ دعام به خاطر تو بود و بس
چروک شدن ترانه هام، به افتخار گریه هام
شکستنای بی صدام به خاطر تو بود و بس
تو انتظار فاصله یه نامه دیگه میدم
تو شعری که باز قافیه هاش به خاطر تو بود و بس
به خاطر زلال عشق به خاطر طواف درد بازم میگم با احترام
اگه چشمام عاشقیشو به هیچ کسی جز تو نداد
به خاطر تو بود ، به خاطر تو بود و بس
قلم تو دستام داغ میشه مینویسه باید بگم
که زندگیم ختم کلام به خاطر تو بود و بس
سلام
وبلاگه زیبایی داری
..........................................................
قلم تو دستام داغ میشه مینویسه باید بگم
که زندگیم ختم کلام به خاطر تو بود و بس
................................................................
شعر زیبایی هم بود
قشنگه مثل خودت.
خیلی قشنگ بودن.هر دفعه میام و بلاگتو می خونم.
دلم نمی یاد نظر ندم. شاد باشی خانوم