اگر ابربودی
اگر ابربودی به انتظار اشکت می نشستم
اگر مهر بودی در پرتوات خود را گرم می کردم
اگر باد بودی چون برگ خزان خود را به دستت می سپردم
اگر خدا بودی به تو ایمان می آوردم
تا بدانی دوستت دارم
اگر هیچ بودی از تو ابر سپیدی می ساختم
از تو خورشید با شکوهی به وجود می آوردم
تو را نسیم ملایمی می کردم
از تو خدایی بزرگ می ساختم
وتو را می پرستیدم
تا بدانی فقط تو را دوست دارم