حادثه یعنی که من ابی شوم
عاشق نارنج و گلابی شوم
حادثه یعنی که تو از گل سری
از همهء ایینه ها بهتری
حادثه یعنی همه چشم تو
قهر تبسم خوشی و خشم تو
حادثه یعنی که جهان مال تو
هر چه غزل هست همه مال تو
ای گل خوش خندهئ اتش تبار
نسبت فامیلی من با بهار
در ته چشمان تو پرپر زدند
هر چه پرندست به تو سر زدند
چشم تو سر منشاء انگور هاست
ساقی هر روزهء مخمور هاست
ای گل نیلوفر بودایی ام
پیچک پیچیده به تنهایی ام