کسی مرا به آفتاب ، معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست دارم
در آن دور دست بعید
که رسالت اندامها پایان می پذیرد
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
روزی خواهد کرد.. روزی معرفی خواهد کرد روزی که با تو هم قدم خواهد شد روزی که انتظارش و نداری..
و عشق صدای فاصله هاست پس دوست بدار تا فاصله ها رو تجربه نکنی
سلام علی آقا
اصلا نه من نه تو که خدا اشتباه کرد
روزی که با دو چشم تو در من نگاه کرد
سلام عزیزم !
ساسان خون
مرحبا و آفرین
خیلی زیباست
امیدوارم موفق و پیروز باشی
راستی من قصد ازدواج دارم !!!