درامتداد لحظه ها

عکس : شعر : عاشقانه

درامتداد لحظه ها

عکس : شعر : عاشقانه

سخته

نگاهم کرد پنداشتم دوستم داردنگاهم کرد در نگاهش هزاران شور عشق را دیدم نگاهم کرد دل به او بستم اما بعدها فهمیدم که او تنها نگاهم کرد...
سخته یکی بهت بگه ستاره شو بچینمت
کمی که بگذره بگه دیگه نیا ببینمت

فرصت ماندن چند لحظه ای است و بس

 برای قدم زدن در دشتهای ارغوانی

 برای دست یافتن به رویاهای سپید

 برای از بین بردن هجوم سنگین کینه

 برای نگاه کردن به کوچ کبوترهای غریب

 و برای گفتن آنچه باید گفت

آنچه که سالیان سال به صورت یک  سکوت در دلها خاموش مانده است

مسافر

سخن از ماندن نیست
من و تو رهگذریم
راه طولانی و پرپیچ و خم است
همه باید برویم تا افق های وسیع
تا آنجا که محبت پیداست .
 

 
 
ضربه به ضربه  قدم به قدم
ای مسافر راهی وجود ندارد .
راه با راه رفتن ساخته می شود .
اگر شما به پشت سرتان نگاهی بیاندازید
تمام چیزی که خواهید دید  علامت هایی از افرادی هستند
که روزی پاهایشان این راه را درنوردیده است .
ای مسافر  راهی وجود ندارد
راه با راه رفتن ساخته می شود .

با تو بودن

با تو بودن

نه از دریا و قایق منویسم

نه از زخم شقایق منویسم

به یاد لحظه های باتو بودن

به یاد آن دقایق می نویسم

قلبم گرفت ای نازنین

 

یه جا اگه قبله حاجات بود
یه جا اگه جای مناجات بود
صد جا دیگه دار مکافات بود
صد جا دیگه جای مجازات بود

قلبم گرفت ای نازنین
نفس دیگه نفس نیست
آه این زمین و سرزمین
واسم بجز قفس نیست
تا کی بگم آه ای خدا
مگه دل درد آشنام
هرچی کشیده بس نیست
رنجی که دیده بس نیست

یه جا اگه قبله حاجات بود
یه جا اگه جای مناجات بود
صد جا دیگه دار مکافات بود
صد جا دیگه جای مجازات بود

قلبم گرفت ای نازنین
نفس دیگه نفس نیست
آه این زمین و سرزمین
واسم بجز قفس نیست
تو ای عزیزترین کسم
پشت و پناه من باش
یه تکیه گاه مهربون
رفیق راه من باش

اشک

 

باد وزیدن گرفت ...
قطرات باران به صورتـم حمله ور شدند
اشکها غافلگیر شده بودند.
چه زیبا بود جنگ اشک و باران.
چه زیبا بود استقامت اشک   در مقابل هجوم لشگر باران ...!