عاشق نبودی تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق بودی تو معبودم
ارام و اسوده در خواب خوش بودی
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم
من با نفسهایم نام تو را خواندم
کاش ای هوس بازم با تو نمی ماندم
روزی که میگفتی من با تو می مانم
روزی که دانستی من بی تو میمیرم
روزی که با عشقت بستی به زنجیرم
بازنده من بودم این بوده تقدیرم
خوش باوری بودم پیش نگاه تو
هردم ز چشمانت خواندم کلامی نو
عاشق نبودی تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق بودی تو معبودم
ارام و اسوده در خواب خوش بودی
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم
برای چشم مستی می سرایم شعر تلخم را
و می دانم که باید رفت چون دیده ام کوچ غریب دوستان را چه غمگین است
آهنگ خداحافظ خداحافظ من از شهر تو بایاد تو می روم
و می دانم که از یادم نخواهی رفت دوباره شهری دیگر یاری دیگر روزی دیگر
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم