درامتداد لحظه ها

عکس : شعر : عاشقانه

درامتداد لحظه ها

عکس : شعر : عاشقانه

ذهن من

ذهن من چند صباحی است که درگیر اندیشه های مالیخولیایی است
 دلم به حالش می سوزد ...  او را هم به زحمت انداخته ام !
 گاهی احساس میکنم از بس که به چیزهای جزیی فکر میکنم
 چیزی در سرم با شدت خود را به اطراف میکوبد و میخواهد راهی
 به بیرون یابد !!!
 بخاطر همین هم گاهی فکر میکنم در سر من دیوانه خانه ای وجود دارد
 و دیوانه ای که به زنجیر کشیده شده است ... دلم بحالش می سوزد
 و هر دوی ما بدون هیچ شناختی از هم ، دارای یک هدف هستیم !
 هدف ما ...... رهایی است !
 هر دوی ما از روزی که به دنیا آمده ایم در تلاشیم که از اینجا برویم
 اما همچنان ساکن این کره ی خاکی هستیم ولی امیدواریم که خواهیم رفت !
 اما با توشه ای پر از مهربانی و نیاز و سپاس که با خود
 برای پدر  - خداوند - سوغات می بریم ،
 خواهم  رفت  و  خواهیم  رفت  ...
 

نظرات 1 + ارسال نظر
هانا چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.sokooot.blogsky.com

بر ذهن دینی گذار....با تو خواهد بود پیام آور وجود تو...تا زمانی.....تا نهایت...دیوانه ات را رها گذار....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد