-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 22:01
راستی چشمهایت چه رنگی بود؟ می بینی همین مانده که امروز یا فردا اسم خودم هم از یادم برود! چند کیلومتر دیگر مانده به کجا؟ فراموشش کن خوب داشتیم چه می گفتیم راستی سه شنبه عصر آش نذری یادت نرود دهانم باز باز مانده که حرفهایم را هم باد ببرد می دانی منظورم از تمام این حرفها... اصلا برویم سر اصل مطلب قاصدکها امروز بالاخره...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 21:45
آموخته ام که وقتی عاشقم ، عشق در ظاهرم نیز نمایان می شود . آموخته ام که عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . آموخته ام که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشقش شویم . آموخته ام که این عشق است که زخم ها را شفا میدهد ، نه زمان . آموخته ام که تنها کسی مرا شاد میکند ، که بمن میگوید « تو مرا شاد کردی » آموخته ام که گاهی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 21:40
" ترا" نیازمندم چون معبدی بی ناقوسم،چون کشتی بی بادبان،چون قفلی بدون کلیدم،وقتی که بی "تو" ام،خدایا "تو" را نیازمندم
-
بهترین دوست
شنبه 30 مهرماه سال 1384 20:42
بهترین دوست اون دوستیه که بتونی باهاش روی یک سکو ساکت بشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور میشی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی. ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمیدونیم ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره بدست نیاریم نمیدونیم چی رو از دست دادیم. اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که اون هم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1384 17:35
-
توبه
جمعه 22 مهرماه سال 1384 15:28
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1384 15:18
-
جدایی
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1384 16:32
-
نگاه به فردا
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 16:08
افکار انتخابی و باورهایت آینده تو را ایجاد می کند این افکار تجارب فردا ، هفته بعد و سال دیگر را شکل می دهد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 16:01
Love is what I feel for you, Each and every day
-
قاصدک!
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 00:26
قاصدک! ابرهای همه عالم شب و روز در دلم میگریند...
-
"(¯`•.♥ دل خسته ♥.•´¯)"
یکشنبه 10 مهرماه سال 1384 16:59
من دل خسته که آشفته ی رویش باشم در سماء پر زنم و خاک به کویش باشم من دل خسته پس از خوردن آن باده ی ناب مست می؟ لا مست سبویش باشم از ازل گشته ام اندر طلب دیدن یار تا ابد پای به زنجیر به سویش باشم پیچ و تاب سر زلفین نگارم در باد می دهد باد مرا چون پر مویش باشم گر به روزی برسد تا زتنم جان خواهد او اگر های دهد من دم هویش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1384 16:03
-
فراموشم نکن
جمعه 8 مهرماه سال 1384 11:35
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1384 11:20
سلام عشق قبا دریده تر از آفتاب می آیی مگر ز کوچه شهر شراب می آیی سلام عشق منی با جواب بر گشتی دعای خیر منی مستجاب می آیی زیاد شد عطش بو سه ام ز عطر تنت مگر ز خلوت آغوش آب می آیی تو از دیار گلی خاربن نمی خواهی چرا به خلوت من بی حجاب می آیی مگر طلیعه بخت مرا به کف داری که همچو موج هوس با شتاب می آیی دلم جوان شدو پا جان...